بلع کردن و ناجاویده فروبردن. (برهان). بلع کردن که بفارسی اوباریدن گویند. یعنی ناخائیده فروبردن. (آنندراج). ناجاویده فروبردن. و آنرا اوباریدن گویند و بتازی بلع خوانند. (جهانگیری)
بلع کردن و ناجاویده فروبردن. (برهان). بلع کردن که بفارسی اوباریدن گویند. یعنی ناخائیده فروبردن. (آنندراج). ناجاویده فروبردن. و آنرا اوباریدن گویند و بتازی بلع خوانند. (جهانگیری)
از: پیشوند بر + مصدر نوشتن، نوردیدن. پیچیدن. تا کردن: فراشان به منزل اندرپیش وی (عبداﷲ، در سفر حج) همی شدندی و نمدها همی افکندی و چون بگذشتی باز برنوشتندی و باز پیش آوردندی تا همه راه همچنین برفت. (ترجمه طبری بلعمی). - آستین برنوشتن، بالا زدن آستین. برزدن آستین، و کنایه از آمادۀ کاری شدن: نخستین کسی کو بیفگند کین به خون ریختن برنوشت آستین. فردوسی. فروهشت دامن ز خورشید گرد بلا برنوشت آستین نبرد. اسدی.
از: پیشوند بر + مصدر نوشتن، نوردیدن. پیچیدن. تا کردن: فراشان به منزل اندرپیش وی (عبداﷲ، در سفر حج) همی شدندی و نمدها همی افکندی و چون بگذشتی باز برنوشتندی و باز پیش آوردندی تا همه راه همچنین برفت. (ترجمه طبری بلعمی). - آستین برنوشتن، بالا زدن آستین. برزدن آستین، و کنایه از آمادۀ کاری شدن: نخستین کسی کو بیفگند کین به خون ریختن برنوشت آستین. فردوسی. فروهشت دامن ز خورشید گرد بلا برنوشت آستین نبرد. اسدی.
مرکّب از: پیشوند بر + مصدر نوشتن، نوشتن: برنوشته دبیرپیکر او نام بهرام گور بر سر او. نظامی. زین نمط زین نوع ده طومار و دو برنوشت آن دین عیسی را عدو. مولوی. و رجوع به نوشتن شود
مُرَکَّب اَز: پیشوند بر + مصدر نوشتن، نوشتن: برنوشته دبیرپیکر او نام بهرام گور بر سر او. نظامی. زین نمط زین نوع ده طومار و دو برنوشت آن دین عیسی را عدو. مولوی. و رجوع به نوشتن شود